{m:info}(نوشتهای از David Heinemeier Hansson در Signal vs. Noise)
«دوست داشتم یک شرکت بزنم / یک برنامهنویس عالی بشم / یک وبلاگ خفن بنویسم، ولی زمان کافی در روز ندارم!» چیز شعره. همیشه زمان کافی هست، شما فقط درست ازش استفاده نمیکنین.
یکم سنگ دلانه جلو رفتم، ولی کلا از شنیدن «نبود زمان» به عنوان یک عذر برای اینکه نمیشه عالی بود خسته شدم. واقعا اونقدری زمان نمیبره که شروع کرد، ولی واقعا لازمه که از ته دل بخواید. خیلی از مردم واقعا از ته دل این رو نمیخوان و نفسشون رو با عذری مثل زمان توجیه میکنن.
این عذر وقتی کاملا افسرده کنندهاس که از زبان دانشجو/آموزها میشنویش.
آخه، من خیلی کلاس دارم. آخه، من خیلی مشق دارم. هیچ وقتی برای یاد گرفتن بعد از مدرسه/دانشگاه نیست.
اگر اینطوریه، پس اشتباه دارید میرید!
یک آقای باهوشی یک زمانی گفت، هیچ وقت نگذارید مدرسه/دانشگاه رفتنتون پروسه یادگیریتون رو دچار اختلال کنه. اینکه بخواهید در زمانی که لازم هست یکسری چیزها رو فدا کنید، یکی از مهمترین مهارتهایی هست که یاد خواهید گرفت.
من تعداد زیادی B و C از کلاسهایی که به شدت به خاطر حضور درشون افتخار میکنم دارم، فقط به خاطر اینکه اصلا زمانی براشون صرف نکردم. زمانهایی که میتونستم بجاش برنامههای خودم رو بخونم، پروژههای خودم رو شروع کنم و کسب و کار خودم رو اجرا کنم.
و اینکار رو کردم. در دوران دانشجوییام، من Instiki ،Rails و Basecamp رو ساختم و مسیری رو رفتم که یکی از شرکا در شرکت 37Signals شدم. فکر میکنید با همه اینها میشد نمرههای ۲۰ رو ردیف میکردم و هنوز هم زمان کافی برای بازی World of Warcraft داشته باشم؟ نه.
اگر واقعا از ته دل چیزی رو بخواید، زمان لازم رو براش درست میکنید، بدون درنظر گرفتن مسائل دیگه. خودتون رو با عذرهای مختلف گول نزنید. اینکار خیلی راحته و، حقیقتش، برای هیچکس هم مهم نیست.
این کاملا وظیفه شماست که به آرزوهاتون برسید.